«ایکس - شبهه» نوشت: البته که شهادت از بزرگترین سعادتها است، چرا که هر کسی بالاخره میمیرد و یا اگر با ظرافت بیشتری دقت کنیم، مشاهده میکنیم که هر کسی بالاخره در راه رسیدن به محبوب خود به نوعی کشته میشود و چه بهتر از این است که هدف و محبوب در زندگی «الله جل جلاله» باشد و آدمی در راه او به نوعی از انواع شهادت از این دنیای فانی برود. در هر حال اگر قرار است در راه هدف جان بدهیم، چه بهتر که هدف ما شهوت، قدرت، ثروت و سایر جاذبههای دنیای فانی نباشد، چون پس از مرگ با معشوق حقیقی مواجه هستیم. پس شهادت در راه خدا بهترین نوع مرگ و فوز عظیم است. اما در خصوص این که چرا برای امام حسین (ع) گریه میکنیم، به نکات ذیل که فقط اشارهای به برخی از حکمتها میباشد توجه نمایید:
«ایکس - شبهه» نوشت: البته که شهادت از بزرگترین سعادتها است، چرا که هر کسی بالاخره میمیرد و یا اگر با ظرافت بیشتری دقت کنیم، مشاهده میکنیم که هر کسی بالاخره در راه رسیدن به محبوب خود به نوعی کشته میشود و چه بهتر از این است که هدف و محبوب در زندگی «الله جل جلاله» باشد و آدمی در راه او به نوعی از انواع شهادت از این دنیای فانی برود. در هر حال اگر قرار است در راه هدف جان بدهیم، چه بهتر که هدف ما شهوت، قدرت، ثروت و سایر جاذبههای دنیای فانی نباشد، چون پس از مرگ با معشوق حقیقی مواجه هستیم. پس شهادت در راه خدا بهترین نوع مرگ و فوز عظیم است. اما در خصوص این که چرا برای امام حسین (ع) گریه میکنیم، به نکات ذیل که فقط اشارهای به برخی از حکمتها میباشد توجه نمایید:
الف – شهادت برای شهید فیض و سعادتی بزرگ است، اما این دلیل نمیشود که افراد بخواهند تا دشمنان عزیزان آنان را بکشند تا آنها به فیض برسند. الزام رسیدن به مقام شهادت به کشته شدن توسط دشمنان منحصر نیست. وگرنه مسلمین باید آرزو کنند که هیچگاه بر دشمنان خدا فائق نیایند و اسلام هیچگاه پیروز نگردد و کفار همهی مسلمین را بکشند تا آنها به فیض شهادت برسند!
ب – شخصیت انسان و ارزش انسان با «محبوبش» و میزان محبتش به آن محبوب شکل و درجه میگیرد. انسان فطرتاً عاشق است. لذا اگر محبوبش را از او جدا کنند، متألم میشود و غصه میخورد و یکی از آثار شدت تألم و غصه گریه است. لذا انسان به وقت از دست دادن پدر، مادر، همسر، فرزند ... و حتی برخی به هنگام جدا شدن از خانه، خودرو و سایر متعلقاتشان نیز گریه میکنند.
پس برای کسانی که امام حسین علیهالسلام محبوبشان است، مصیبتهای وارده بر او و شهادتش تألمآور، حزنانگیز و گریهآور است.
ج – هیچ کس گریه نمیکند که چرا امام حسین از دنیا رفت، چرا به مقام شهادت رسید، چرا به فیض اکبر و فوز عظیم نائل گردید و چرا سیدالشهداء شد، بلکه هر کس بر این گریه میکند که چرا بر محبوبش و آن هم چنین انسان والایی آن ظلمهای ددمنشانه شد و چرا محبوب را اینگونه از دست داد. در واقع هر کس برای خودش گریه میکند. برای جدا شدن از محبوب و برای ظلمها و ستمهایی که با این فاجعه بر سر خودش آمده است. چنان چه وقتی حضرت علی علیهالسلام در بستر احتضار چشم باز نمودند و یکی از یاران با وفای خود را در حال گریه دیدند و از پرسیدند: چرا گریه میکنی؟ عرض کرد: به حال خودم و برای خودم گریه میکنم که شما را از دست میدهم.
و یا وجود مبارک حضرت امیر علیهالسلام وقتی بدن مبارک حضرت فاطمه علیهاالسلام را به خاک سپرد، بسیار گریه کرد. در حالی که میدانست او به لقاء الله و دیدار معشوق شتافته و در کنار پدرش در والاترین مقام و جایگاه جای گرفته است. اما بلند شده دست بر کمر گذاشته و فرمودند: بیستون شدم.
در واقع این گریه برای این است که انسان، امام، رهبر، همراه، بهترین رفیق، پدری دلسوز و برادر مهربان خود را در این سفر سخت از دست داده است.
د – از طرفی دیگر، گریه بر محبوب از دست رفته، به ویژه اگر شهید باشد و بالاخص اگر از معصومین (ع) باشد که اطاعت و پیروی آنان بر ما واجب است، نوعی ابراز و اظهار تداوم ارتباطی است که با قطع پیوند مادی در دنیا منقطع نگردیده است. چنین گریهای انسانساز است و آدمی را میسازد